ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع: راسخون



 
فرض کنید سربازی در جنگی درگیر شده باشد و در نزدیکی او گلوله‌ی توپی با انفجاری خفیف‌تر از معمول به زمین بخورد و سرباز نقاب ضدگاز همراه نداشته باشد. در عرض نیم دقیقه پس از انفجار، نخستین نشانه‌های مسمومیت ناشی از گاز سمی مؤثر بر اعصاب، خود را نشان خواهد داد: عرق ناگهانی، تهوع شدید، و احساس گرفتگی و خفقان در سینه. چه رخ داده و از دست سرباز چه کاری ساخته است؟
چهار عامل زهرآگین مؤثر بر اعصای وجود دارد: تابون، سَرین، سومَن، و VX. این عوامل با مختل کردن کارِ آنزیمی حیاتی به نام استیل کولین – استراز موجب مرگ انسان می‌شوند. این آنزیم در حالت عادی استیل کولین را که هدایت کننده‌ی عصبی است و پیام‌های عصبی را به ماهیچه‌های گوناگون، از جمله ماهیچه‌های تنظیم کننده‌ی تنفس و دستگاه گوارش، می‌رساند، می‌شکند و از بین می‌برد. حال اگر هر یک از این چهار عامل کار این آنزیم را متوقف کنند و مانع شکسته شدن استیل کولین شوند، (سیناپس‌ها یا) پیوندگاه‌های عصبی هم‌چنان به ارسال علائم ادامه می‌دهند و ماهیچه‌ها به طور مداوم تحریک می‌شوند و موجب تشنج، فلج، و سرانجام مرگ می‌گردند.
سربازان امریکایی آموخته‌اند که به محض احساس اولین نشانه‌های مسمومیت از گازهای سمی، یکی از سه پادزهر مارک I را که با خود دارند بیرون بکشند و به کنار ران خود تزریق کنند. اگر سربازی قبل از تزریق بی‌هوش شده باشد، همراه او آموخته است که چگونه هر سه پادزهر مارک I را به هم‌رزم از پا درآمده‌اش تزریق کند. هر پادزهر در دو سرنگ جای داده شده است که به طور خودکار دو میلیگرم آتروپین سیترات و شش‌صد میلیگرم از یک نوع اکسایم به نام پرالیدو اکسایم کلراید را تزریق می‌کند. آتروپین گیرنده‌های اعصاب را که در اثر ازدیاد استیل کولین بیش از حد تحریک شده‌اند مسدود و ماهیچه‌ها را به نحو مؤثری آرام می‌کند. اما مقدار زیاد آتروپین ممکن است خطرناک باشد، زیرا در تعریق و تنفس عادی دخالت می‌کند. اکسایم‌ها پیوند میان گاز زهرآگین و آنزیم استیل کولین – استراز را می‌شکنند و آنزیم را آزاد می‌کنند تا کار خود را انجام دهد.
آزمایش‌هایی که بر موش، خوکچه‌ی هندی، و میمون رزوس شده است نشان می‌دهند که آتروپین و اکسایم مؤثرند. اما مشکل این جاست که پژوهشگران نمی‌توانند چنین آزمایشی را بر انسان انجام دهند – یعنی انسان را در معرض گاز زهرآگین ضد اعصاب قرار دهند – و تاکنون نیز هیچ یک از پادزهرهای مارک I در جنگ استفاده نشده است. از این رو به کارایی این پادزهرها در انسان هیچ اطمینانی وجود ندارد. پژوهشگران انستیتوی پژوهش‌های پزشکی دفاع شیمیایی ارتش امریکا در مریلند طی جنگ ایران و عراق دریافتند که آتروپین بر ایرانیانی که در معرض این گاز قرار گرفته بودند تأثیر نیکویی داشته است.
انستیتوی نام‌برده دارویی ساخته است به نام پیریدوستیگمین، که بر اثر تزریق، پادزهر می‌افزاید. سربازان قبل از آن که در معرض گازهای زهرآگین مؤثر بر اعصاب قرار گیرند این دارو را که به شکل قرص تهیه شده است هر هشت ساعت یک بار مصرف می‌کنند. پیریدوستیگمین نیز، همانند گاز زهرآگین نخست با آنزیم پیوند می‌یابد و در کار آن وقفه ایجاد می‌کند، منتهی با شدت کمتر. به این ترتیب درواقع پیش‌دستی می‌کند و پیش از آن که گاز زهرآگین با آنزیم، پیوندی مرگبار برقرار کند خود به آن می‌پیوندد و سپس آنزیم را بدون آن که آسیبی به آن رسیده باشد آزاد می‌کند.
پژوهشگران ارتش امریکا برای تهیه‌ی واکسن واقعی ضد گاز زهرآگین اعصاب نیز کار می‌کردند. برای این منظور از مهندسی ژنتیک نیز استفاده به عمل می‌آمد تا آنزیمی مصنوعی شبیه استیل کولین – استراز تولید کنند که بتواند کار آنزیم طبیعی را در اتصال با گاز زهرآگین اعصاب تقلید کند. اگر مقدار زیادی از این نوع آنزیم‌های «رفتگر» یا پادتن‌های تک دودمان (مونوکلونال) در گردش خون وارد شوند، گاز زهرآگین را فریب می‌دهند و به جای آنزیم استیل کولین – استراز با آن پیوند می‌یابند به این ترتیب پیش از آن که به دستگاه اعصاب آسیب برسد از بدن زدوده خواهند شد.
گازهای اعصابی که برخی از کشورهای خاورمیانه (از جمله قبلاً عراق در جنگ خلیج فارس) در اختیار دارند تابون و شرین است که هر دو به سرعت تبخیر می‌شوند و بنا بر این باید استنشاق شوند تا اثر کنند، و اگر سربازی از نقاب ضدگاز استفاده کند حتی اگر گاز بر روی لباس‌ها یا پوست او نیز افشانده شود چندان آسیبی نخواهد رساند، زیرا این مواد پیش از آن که از طریق پوست جذب شوند تبخیر می‌شوند. از مزایای این گاز برای مهاجمان این است که می‌توان تنها چند ساعتی پس از حمله‌ی شیمیایی، بدون نگرانی از آلوده شدن مهاجمان، منطقه را اشغال کرد. حال آن که عامل VX که شبیه روغن است، هزار بار کندتر از آب تبخیر می‌شود و تا چندین روز در منطقه باقی می‌ماند. درصد عمده‌ای از ذخایر شیمیایی خاورمیانه را گاز خردل تشکیل می‌دهد که ساخت آن آسان‌تر از ساخت عامل‌های زهرآگین اعصاب است. گاز خردل به DNA درون یاخته آسیب می‌رساند و موجب می‌شود تا یاخته برای ترمیم آسیب با انواع آنزیم‌ها درگیر کوششی بیهوده و مخرب شود که سرانجام به ازهم‌پاشی یاخته می‌انجامد. اگر سربازان با گاز خردل تماس پیدا کنند، ممکن است یک یا چند روز متوجه آن نشوند تا این که روی پوستشان تاول‌های دردناک مانند سوختگی ظاهر شود. به منظور آگاه کردن سرباز از تماس با گاز، نوارهایی کاغذی آغشته به رنگ‌های شیمیایی تهیه شده است که سرباز باید با خود همراه داشته باشد. رنگ‌ها نسبت به سم‌ها واکنش نشان می‌دهند. اگر کاغذ قرمز شد عامل خردل است، اگر سبز شد VX است و اگر زرد شد عامل سرین و تابون است.
گاز خردل اگر استنشاق شود اغلب مرگ‌آور است و هیچ پادزهری نیز ندارد. آسیب‌های ناشی از خردل را به روشی مانند سوختگی درمان می‌کنند، یعنی باید هر چه زودتر روی فرد آسیب دیده آب پاشید. گاز خردل به کندی تجزیه می‌شود و در مناطق سرد و محفوظ تا هفته‌ها اثر سمی خود را حفظ می‌کند. سربازان باید مناطقی را که با خردل آلوده است ترک کنند، چون این عامل به سرعتِ سرین یا سومن تبخیر نمی‌شود. باید وسایل را با آب داغ و مواد سفیدکننده شست تا گاز زدوده شود. ارتش امریکا ماده‌ای به نام محلول آلودگی‌زدای 2، یا DS2، ساخته است که گاز خردل را به خوبی پاک می‌کند. اما آزمایش‌ها نشان داده‌اند که این ماده در عین حال موجب خوردگی و فرسایش بافت‌ها می‌شود.
اولین وسیله‌ی دفاعی سرباز در این حالت، لباس محافظ است، اما سربازان معمولاً در پوشیدن آن کوتاهی می‌کنند. لباس سربازان امریکایی طوری طرح شده است که هوا را از خود عبور می‌دهد و درنتیجه هوای گرم را قابل تحمل‌تر می‌نماید. با این همه، گرم و ناراحت کننده است. اگر خطر حمله‌ی ناگهانی شیمیایی وجود داشته باشد، سربازان آن را می‌پوشند، اما بدون دست‌کش، پوتین، و نقاب ضدگاز، گیرنده‌های شیمیایی نصب شده در اطراف پایگاه، خطر حمله را هشدار می‌دهند.
یکی از پژوهشگران می‌گوید در جنگ ایران و عراق، اغلب سربازان ایرانی نقاب ضدگاز داشتند، گرچه ریش‌هایشان مانع از آن می‌شد تا لبه‌های نقاب کاملاً بر صورت بنشیند و راه را بر عبور گاز ببندد، اما لباس ضدگاز نداشتند. جنس لایه‌ی بیرونی لباس‌های امریکایی از نخ ضد آب و نایلون، و لایه‌ی درونی آن از اسفنج و نایلون آغشته به زغال چرب است. به این ترتیب، لایه‌ی بیرونی، مواد شیمیایی مایع را جذب نمی‌کند و گازهای زهرآگین که از آن عبور می‌کنند در لایه‌ی دوم جذب می‌شوند. وزن این لباس درحدود پنج و نیم کیلوگرم است. چندین سال پیش، پرده‌ای به نقاب ضدگاز اضافه شد که صدای پوشنده‌ی نقاب را تقویت می‌کند. این اقدام به دنبال آزمایشی در سال 1987 میلادی صورت گرفت که در طی آن تنها شصت و چهار درصد کلمات پوشندگان نقاب به گوش می‌رسید.
نیروهای امریکایی مرکز آموزش ملی ارتش امریکا در صحرای موجا و در کالیفرنیا آموزش می‌بینند. بخشی از تمرین‌ها معمولاً جنگ در لباس محافظ است. بنا به اظهارات راننده‌ی یک تانک، پوشیدن این لباس در صحرا «واقعاً زجرآور» است. تهدید شیمیایی برای نیروهای امریکایی مستقر در خاورمیانه ممکن است از سمت هوا باشد، زیرا عراق در هنگام جنگ با ایران و نیز باکردهای عراق از هواپیما برای ریختن بمب‌های گاز خردل و گازهای زهرآگین ضد اعصاب استفاده کرد. چون بمب‌های شیمیایی از هواپیما فروریخته می‌شوند نیروهای امریکایی سعی خواهند کرد هواپیماها را قبل از ریختن بمب‌ها هدف قرار دهند، و برای این منظور توپ‌خانه باید درحدود بیست تا سی کیلومتری هدف قرار گیرد. هیچ کدام از موشک‌های روسیِ دارای برد پانصد کیلومتر، با کلاهک شیمیایی به کار گرفته نشده‌اند. بنا به گفته‌ی گوردون بورک عضو سابق فدراسیون دانشمندان امریکایی، موشک‌های دوربرد بالستیک برای ریختن مواد شیمیایی بهترین وسیله نیستند. موشک گرچه می‌تواند مقدار زیادی مواد شیمیایی حمل کند، اما به علت سرعت زیاد، برای پخش مواد شیمیایی در منطقه‌ای وسیع مناسب نیست. بورک بیان داشت ریختن گاز شیمیایی از ارتفاعِ زیاد، گاز را تلف خواهد کرد، و از ارتفاع کم نیز به علت شدت انفجار، گاز بی‌اثر می‌شود. بمب‌هایی که به آرامی به طرف زمین فرود می‌آیند یا موشک‌های کروز که به کندی حرکت می‌کنند برای پخش گازهای شیمیایی بر منطقه‌ای وسیع مناسب‌ترند.
به عقیده‌ی ماتیو مسلسون از دانشگاه هاروارد، که کاربرد نظامی مواد شیمیایی را برای اداره‌ی محافظت و خلع سلاح ارتش امریکا بررسی کرد، سلاح‌های شیمیایی برای یک ارتش مجهز معمولاً بی‌اثرند. استفاده‌ی توأم از نقاب ضدگاز و لباس، حفاظتی کامل ایجاد می‌کند. در نبردهای رویاروی و کم فاصله، جناحی که سلاح شیمیایی را شلیک می‌کند نیز باید اصول ایمنی را رعایت کند، زیرا ممکن است گاز به آسانی با جریان باد به عقب برگردد. درواقع غیر نظامیانی که لباس محافظ ندارند بیش از همه در جنگ شیمیایی صدمه می‌بینند.
خطر جدی‌تری که سربازان امریکایی را در یک جنگ احتمالی (مثلاً در خاورمیانه) تهدید می‌کند سلاح‌های زیست شناختی (میکروبی) است که بعضی از تحلیلگران معتقدند برخی از کشورهای خاورمیانه چندین سال است که مشغول تهیه آن‌ها بوده‌اند. از میان آن‌ها، سلاح‌هایی که موجب پخش حصبه، وبا، و سیاه زخم می‌شوند نیز بنا بر عقیده‌ی تحلیلگران توسط این کشورها تولید می‌شوند. این سلاح‌ها صد و شصت بار مرگ‌بارتر از سلاح‌های شیمیایی هستند و گروه‌های امریکایی در برابر آن‌ها وسیله‌ی دفاعی مناسبی ندارند. اما کارشناسان سازمان دفاع امریکا از توان نظامی فعلی سلاح‌های زیست شناختی این کشورها چندان اطلاعی ندارند. کارخانه‌های تولید اسلحه از کارخانه‌های تولید سلاح‌های شیمیایی کوچک‌ترند. هاگ‌های باکتری سیاه زخم باید به صورت ذرات معلق در هوا درآیند تا استنشاق شوند، اما کارشناسان می‌گویند که این کشورها وسیله‌ای برای پخش این نوع سلاح در هوا ندارند. آلوده کردن غذا یا آب به باکتری‌های حصبه یا وبا آسان است، اما اثری بر روی سربازان امریکایی که همه‌ی مایحتاج خود را همراه دارند، ندارد.
ارتش امریکا سعی دارد تا با استفاده از تکنولوژی DNA نوترکیب واکسن‌هایی تولید کند که بتوانند خطر سلاح‌های زیست شناختی را خنثی کنند. به گفته‌ی یکی از سخن‌گوهای ارتش، آن‌چه عجالتاً انجام می‌شود مایه کوبی سربازان است که قبل از اعزام صورت می‌گیرد. مایه کوبی فقط علیه حصبه و وبا انجام می‌شود. واکسن سیاه زخم که فعلاً وجود دارد باید چند بار تزریق شود تا پس از چند هفته مصونیتی زودگذر و چند هفته‌ای ایجاد کند. علاوه بر این، این واکسن عوارض جانبی ناخوشایندی دارد و برای اعزام فوری سربازان مناسب نیست. واکسن جدیدی که هم‌اکنون بر جانوران آزمایش می‌شود اثری سریع‌تر از واکسن موجود دارد و یک‌بار تزریق آن کافی است. واکسن‌های دیگری برای ایمنی در مقابل تب کیو، آبله، یک نوع بیماری ویروسی به نام چیکونگونیا، و ویروس تب دره ریفت، ویروس یونین، و خانواده‌ای از ویروس‌های موجد التهاب مغز نیز در دست تولید هستند.
شتاب توسعه‌ی تکنولوژی زیستی موجب شده است تا برخی از تحلیلگران امریکایی از این امر دچار وحشت شوند که شاید دانشمندان موجودات مرگ‌آور و عجیب و غریبی خلق کنند که نتوان در برابر آن‌ها هیچ‌گونه وسیله‌ی دفاعی داشت. چه هنگام دنیا بر سر تحریم سلاح‌های شیمیایی توافق خواهد کرد؟ یکی از افراد دفتر سازمان ملل در ژنو در پاسخ بیان داشت که «سال‌هاست که می‌گویم دو سال دیگر»! او سابقاً ناظر غیر رسمی مذاکره‌ی خلع سلاح چند جانبه‌ی «انجمن فرندر» بود.
در سال 1961 میلادی بحث‌های پویایی در باره‌ی تحریم سلاح‌های شیمیایی و زیست شناختی شروع شد. در سال 1972، کنوانسیون سلاح‌های زیست شناختی امضا شد، اما دوازده سال طول کشید تا بحث‌های مربوط به سلاح‌های شیمیایی موقعیتی رسمی پیدا کند. از 1984، چهل عضو کمیته‌ی سلاح‌های شیمیایی در کنفرانس خلع سلاح ژنو درباره‌ی تحریم سلاح‌های شیمیایی به مذاکره پرداختند. در 1991 به جنبه‌های فنی کار پرداخته شد. درباره‌ی چارچوب اصلی، هدف، و سازمان‌بندی کنوانسیون توافق شد. بنیاد فدراسیون دانشمندان امریکایی، شعبه‌ی آموزشی فدراسیون، چهار مسأله‌ی سیاسی را که مانع توافق نهایی بود در اولویت می‌دانست. اول این که امریکا و فرانسه گروهی از کشورها را رهبری می‌کردند که خواهان حق عمل متقابل در جنگ شیمیایی بودند. این موضوع در پروتکل 1925 ژنو، که فقط اولین کاربرد سلاح شیمیایی را شدیداً غیرقانونی اعلام می‌کند بازتاب پیدا کرده است. مسأله‌ی دوم، تحقیق و بازرسی است. در 1987، در امری که در آن زمان مسأله‌ای بحرانی تلقی می‌شد، امریکا و روسیه (شوروی سابق) توافق کردند که هر کشور باید اجازه داشته باشد که در مهلتی چهل و هشت ساعته منطقه‌ای را در کشور دیگر بازرسی کند. اگر چه همه‌ی کشورهای مذاکره کننده این ضرورت را در اصل قبول دارند، در مورد این که این نوع بازرسی چگونه باید انجام شود اختلاف نظر دارند. مثلاً برای جامعه‌ی سنتی بسته‌ای مانند جامعه‌ی چین، چنین طرحی انقلابی است. برخی از کشورها از آن بیم دارند که این سیستم امکان سوء استفاده‌ی صنعتی و سیاسی را فراهم آورد. بعضی دیگر معتقدند که هیأتی از کشورها باید بازرسی را انجام دهد نه یک کشور منفرد.
در حالی که توافق گسترده‌ای در مورد ساختار سازمانی که کنوانسیون ایجاد خواهد کرد وجود داشت اعضا هم‌چنان در مورد سومین مسأله تردید داشتند، یعنی ساختار شورای اجرایی کشورهای در حال توسعه بیم داشت که قدرت‌های بزرگ در این شورا نمایندگان بیش‌تری را به کار بگمارند.
چهارمین مشکل در راه رسیدن به توافق این بود که کشورهای در حال توسعه از این که این محدودیت موجب عقب ماندن آن‌ها از توسعه‌ی صنایع شیمیایی شود نگران بودند. هم‌چنین می‌خواستند تضمینی داشته باشند که در صورت تهدید شدن یا مورد حمله قرار گرفتن به وسیله‌ی سلاح‌های شیمیایی، کمک‌های دفاعی و پزشکی دریافت می‌دارند. برخی از کشورهای در حال توسعه نیز سلاح‌های شیمیایی را، در حالی که انبوهی از سلاح‌های هسته‌ای وجود دارد، تهدید ناچیزی می‌بینند و میلی به خلاص شدن از شر ذخایر خود ندارند.
تجارت مواد خام و تکنولوژی به منظور کاربرد آن‌ها در صنایع شیمیایی غیر نظامی نقش مهمی در تکثیر سلاح‌های شیمیایی ایفا می‌کند. چندین کشور پیش‌رفته مراحل تولید مواد شیمیایی و تکنولوژی‌های کارخانه‌ای را برای کاربرد آن در شیمی نفت و تولید کود، آفت‌کش، و فراورده‌های دارویی به خارج صادر می‌کنند. اما بسیاری از این تکنولوژی‌ها کاربرد دوگانه دارند یعنی می‌توان از آن‌ها برای ساخت سلاح‌های شیمیایی و زیست شناختی نیز به آسانی استفاده کرد.
بنا به گفته‌ی آرند ولمن، پژوهشگر سابق بنیاد برگهوف در برلین، واردات تکنولوژی و مواد خام از اروپای غربی و به ویژه از آلمان عاملی است که در زمان جنگ ایران و عراق به عراق امکان توسعه‌ی صنعت سلاح‌های شیمیایی را داد. او گفت برای عراق، خودکفایی در تولید گاز خردل آسان بود. اجزای اصلی آن، یعنی اتیلن، اکسید و هیدروژن سولفید، فراورده‌های فرعی صنعت پتروشیمی این کشور بودند. برای تولید گاز خردل، این دو ترکیب شیمیایی با هم آمیخته می‌شوند و نیودی گلیکول را تشکیل می‌دهند. فقط باید هیدروکلریک اسید اضافه شود تا بتوان گاز خردل را تهیه کرد. اگر چه عراق برای تهیه‌ی گاز خردل مشکل چندانی نداشت، با این حال از غرب نیز کمک گرفت. تایس رینستال تکنیک، شرکت مهندسی بزرگی در آلمان، مجموعه‌ی شماره یک پتروشیمی عراق در بصره را برای تهیه‌ی اتیلن اکسید آماده کرد.
در تهیه‌ی گازهای زهرآگین ضد اعصاب، تجارت و انتقال تکنولوژی نقشی قاطع دارد. راه‌های گوناگونی برای تولید این گازهای زهرآگین وجود دارد، اما فراورده‌های فرعی همواره، سمی هستند و خورنده. از این رو کارخانه‌های فرآورنده باید مجهز به مخازن، لوله‌ها، و تلمبه‌هایی از جنس مواد مقاوم و ضد زنگ، مثل فولاد زنگ نزن باشند. عراق با وارد کردن مواد خام توانست کارخانه‌هایی را که کود، مواد پاک کننده، و آفت‌کش می‌ساختند برای تولید گازهای زهرآگین نیز آماده کند. فرآورده‌های غیر نظامی این کارخانه‌ها که پوششی برای تهیه‌ی این گونه تولیدات است موجب شده است که دولت‌های کشورهای صادر کننده در مهار انتقال تکنولوژی و مواد خام دچار مشکل شوند. به گفته‌ی ولمن، شرکت‌های شیمیایی کوچک‌تر آلمان، کارل کولب، و شرکت تابع آن پایلوت پلنت، صادر کنندگان عمده‌ی تکنولوژی و مواد خامی بودند که برای تولید ترکیبات اورگانو فسفورس به کار می‌روند. در آن زمان، پایلوت پلنت برای عرضه‌ی آزمایشگاه‌های تولید آفت‌کُش، آزمایش زهرآگینی، و ظرف‌های مایعات تحت فشار، چیزی در حدود بیست و پنج تا پنجاه میلیون مارک آلمان (ارز رایج آن زمان) از عراق دریافت کرد. پایلوت پلنت از طریق قراردادی فرعی با کارخانه‌ی آلمانی کواست، به عراق اتصالات ضد خوردگی و ضد زنگ نیز عرضه کرد. کارخانه‌های دیگر آلمانی هم به عراق قطعات کارخانه‌ها و پیش ماده‌های شیمیایی و خدمات تجاری و ساختمانی عرضه کردند.
اما در زمان جنگ، عراق در ساخت سلاح‌های شیمیایی از خدمات صادراتی کشورهای استرالیا، اتریش، بلژیک، انگلستان، کانادا، شیلی، آلمان شرقی (آن زمان)، فرانسه، هند، ایتالیا، سویس، روسیه، ترکیه، و ایالات متحده امریکا نیز استفاده کرد. در چندین مورد، اقلام صادراتی از طریق یک کشور سوم، یا با نامی دیگر بر روی بسته‌بندی‌ها به عراق وارد شد.
ترفندهای تجاری این کارخانه‌های کوچک که در کشورهای مختلف واقع شده‌اند و با کشورهای جهان سوم داد و ستد دارند امکان جلوگیری از تجارت سلاح‌های شیمیایی را مشکل می‌سازد. کاربرد دوگانه‌ی پیش ماده‌های شیمیایی نیز کار ارزیابی ظرفیت تولید سلاح‌های شیمیایی کشورها را با اشکال مواجه می‌سازد. به رغم این مشکلات، ملت‌ها چه به طور انفرادی و چه جمعی اقداماتی برای مهار تجارت مواد خام و تکنولوژی لازم در تولید عامل‌های زهرآگین ضد اعصاب اورگانوفسفوروس انجام می‌دهند. مثلاً فسفوروس اوکسی کلراید که ترکیب اصلی تولید چندین گاز زهرآگین است در فهرستی از چهل و چهار پیش ماده‌ی شیمیایی قرار گرفته است که توسط گروه استرالیا تنظیم شده بود. گروه نام برده که از بیست کشور تشکیل شده بود، استرالیا، ژاپن، و ایالات متحده را در بر می‌گرفت که سعی داشتند تجارت پیش ماده‌های گازهای زهرآگین را مهار کنند